سفارش تبلیغ
صبا ویژن

                          


  با انتشار عکسی از ترکیه، نمایی دیگر از اسلام مورد پسند آمریکا و اسرائیل که دولت «رجب طیب اردوغان» نخست وزیر ترکیه پرچمدار آن در منطقه است را نشان میدهیم.
 
در این عکس مراسم افتتاح یک دیسکو دیده می شود که زنان و مردان به اصطلاح مسلمان – مورد پسند آمریکا و اسرائیل – ایستاده اند و برای موفقیت این دیسکو دعا می کنند و قرآن می خوانند.
 





نوشته شده در تاریخ شنبه 91 مرداد 14 توسط حق جو



شمایی که سال‌هاست از ایمیل استفاده می‌کنید، دلیل وجود علامت @ را می‌دانید؟ این علامت یک نوع حرف اضافه است که هم جداکننده آدرس و نام سرور است و هم هیچگاه با دیگر حروف اشتباه گرفته نمی شود.
به گزارش جوان‌آنلاین، تاملینسون درباره انتخاب این علامت می گوید:
 
” به کیبورد نگاه کردم، و فکر کردم: چه چیزی را می‌توانم انتخاب کنم که با بقیه حرف‌ها اشتباه گرفته نشود؟ اگر فردی وجود داشت که در نامش حرف @ وجود داشت این علامت انتخاب مناسبی نیست، اما خوشبختانه این علامت جزو حروف الفبا نیست و به نظر مناسب است. علامت‌های دیگری مانند کاما، اسلش، پرانتز، خط تیره و براکت را ممکن است افراد در نام کاربری خود به کار ببرند، به این ترتیب تنها سه یا چهار کاراکتر باقی می‌ماند و @ به نظر مناسب ترین آنهاست. همچنین این علامت که at خوانده می‌شود مشخص می‌کند که نام کاربری در چه سروری واقع است.”
 
همچنین چند نکته جالب دیگر هم در مورد تاریخچه ایمیل وجود دارد:
 
- تاملینسون برای "بولت برانک” و "نیومن” کار می‌کرد که در واقع یک شرکت مهندسی بوستونی بود که طراحی اصلی سخت‌افزار و نرم‌افزار آرپانت، شکل اولیه اینترنت امروزی محسوب می‌شود. تمامی اختراعات او در این شرکت انجام گرفته است.
 
- اولین سرور ایمیل در سال 1961 میلادی راه‌اندازی شد که به وسیله آن کاربران می‌توانستند توسط سرور به یکدیگر پیام ارسال کنند. در واقع پیام‌ها هیچگاه از سرور اصلی خارج نمی شدند و کاربران تنها پس از لاگین کردن قادر به دریافت و مشاهده پیام ها بودند.
 
- برای قرار دادن @ در آدرس ایمیل، تاملینسون می‌بایست برنامه خود را به تمامی سایت‌های آرپانت ارسال می‌کرد که خوشبختانه در آن زمان یعنی سال 1972 میلادی تنها 12 سایت دیگر در دنیا وجود داشت! 

 







نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 مرداد 12 توسط حق جو



چراغ سبز کلینتون به دولت میانمار برای هولوکاست مسلمانان/
از جنجال برای کشتار 100 نفری در «حوله سوریه» تا سکوت رضایتمندانه درقبال هولوکاست20 هزار مسلمان میانماری

 

 امریکا در شرایطی یک بحران بزرگ جهانی را به بهانه آنچه کشتارهای گسترده در سوریه می‌خواند به وجود آورده که بررسی‌های رسانه‌ای حاکی از نقش اصلی و پشت پرده این کشور در کشتارهای اخیر میانمار آنهم پس از سفر چند روز قبل هیلاری کلینتون به این کشور است. کشتارهایی که کاملا از سوی دولت حمایت می‌شده و در وسعتی به مراتب بزرگتر از فاجعه‌ای چون کشتار روستای حوله سوریه، با سکوت و بایکوت جدی رسانه‌های غربی روبرو شده است.

 فاجعه کشتار بیش از 20 هزار نفر از مردم میانمار و تجاوز به بیش از 5 هزار زن مسلمان توسط افراطیون بودایی که در بایکوت کامل خبری رسانه‌های غربی به وقوع پیوسته است، محدود به یک نزاع فرقه‌ای نبوده و بنا بر گزارشات، در راستای تلاش دولت میانمار برای اصلاحات مد نظر امریکا و پس از سفر کلینتون به این کشور اتفاق افتاده است.

این در حالی است که چندی پیش کشته شدن نزدیک به صد نفر در روستای حوله در مرز سوریه آنهم نه به دست دولت سوریه بلکه در نتیجه حملات تروریستی به این منطقه، یک بحران جهانی را رقم زده و حتی موضوع را به شورای امنیت سازمان ملل متحد کشاند.

 کشتار وسیع مسلمانان میانمار که برخی رسانه‌ها آن را هولوکاست واقعی مسلمانان نامیده‌اند، ظاهرا تنها به دلیل درگیری‌های فرقه‌ای به وجود نیامده و این امکان پس از اجرای اصلاحات مد نظر دولت امریکا توسط دولت میانمار برای بودائیان تندرو آنهم پس از سفر چند روز گذشته کلینتون به این کشور فراهم شده است.

 

ماجرا از این قرار است که دولت میانمار بنابر ادعای غربی‌ها به علت نقض حقوق بشر آنهم در رابطه با بودائیان، بیش از چند دهه است که مورد تحریم اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است. اما در پی فشار بر دولت میانمار، بان کی مون سه سفر پی در پی به این کشور داشت و از دولت این کشور خواست اصلاحاتی در زمینه رعایت حقوق بشر انجام دهند.

پس از مذاکرات انجام گرفته دولت میانمار متعهد که اصلاحاتی را در زمینه رعایت حقوق بشر انجام دهد. از آن زمان بود که قوانینی بر ضد مسلمانان به تصویب رسید و کشتار مسلمانان توسط بودائیان افراطی آغاز گردید. پس از این کشتار بود که بان کی مون اعلام کرد جهان باید پاسخ خواسته ملت میانمار برای دستیابی به دموکراسی و پیشرفت را بدهد و تحریم‌های اقتصادی علیه این کشور را لغو کند.

وی طی سخنرانی در پارلمان میانمار همچنین خواستار کمک غرب به این کشور آسیای جنوب شرقی برای تکمیل اصلاحات مذکور شد. کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز با اشاره به تصمیم گیری وزرای خارجه این اتحادیه درباره میانمار از لغو تحریمها علیه این کشور خبر داد. اشتون اصلاحات دموکراتیک در میانمار دلیل لغو تحریمها علیه این کشور خواند.

رئیس جمهوری آمریکا از آنچه اصلاحات در میانمار نامید، حمایت کرد و دستور تسهیل تحریم ها علیه میانمار را صادر کرد. در بیانیه اوباما همچنین آمده است: «کاهش تحریم‌ها نشانه‌ای روشن در حمایت ما از اصلاحات است و مشوق‌های فوری برای اصلاح‌طلبان و فواید قابل توجه برای مردم میانمار به همراه می‌آورد.»

اما سفر چند روز قبل هیلاری کلینتون به میانمار در مسیر سفرش به قاهره و دیدار با مرسی، تیر خلاص اصلاحات غربی بر پیکر مسلمانان این کشور بود. محور اصلی سفر کلینتون به میانمار بهبود مناسبات امریکا و میانمار اعلام شد و وزیر خارجه آمریکا در دیدار با تین سین، رئیس جمهوری میانمار از دولت این کشور خواست به اصلاحات در این کشور ادامه بدهند تا ثابت کنند که با جامعه جهانی همراه هستند.

پس از این دیدار  تین سین در یک سخنرانی اعلام کرد: مسلمانان روهینگیا باید از کشور اخراج و به اردوگاه‌های پناهندگان سازمان ملل منتقل شوند.

دولت میانمار همچنین به صورت رسمی دستور داد که مسلمانان دیگر حق بنا کردن مساجد جدید یا ترمیم مساجد قدیمی را ندارند. همین مصوبه کافی بود تا افراطیون بودایی و هندی نزدیک به 72 مسجد را ویران کنند. خشونت‌ها به دنبال حمله به یک اتوبوس حامل مسلمانان در استان راخین کلید خورد و ‍پس از آن از ابتدای فوریه گروه‌های افراطی بودایی، با حمایت و همراهی پلیس و ارتش دست به کشتار گسترده و آتش زدن دهکده ها و مساجد و فراری دادن مسلمانان زدند. دولت میانمار در اقدامی هماهنگ از ورود گروه های امدادی و رسانه های بین المللی به این منطقه جلوگیری کرد و در سکوت مجامع بین المللی نسل کشی گسترده آغاز شد.

فضاسازی سنگین کشورهایی همچون امریکا و کشورهای کوچکتری همچون ترکیه در ابراز نگرانی از وضعیت حقوق بشر و کشتار انسان‌ها در حوادثی همچون حادثه روستای حوله با حداکثر 115 قربانی، در کنار زمینه‌سازی و چراغ سبز به کشتارهایی چند ده هزار نفری مسلمانان در کشوری چون میانمار و سکوت رسانه‌ای در این باره باز هم ماجرای تکراری عدم صداقت در دفاع از حقوق بشر را به صدر تحلیل‌ها آورده است. و این در حالی است که جان انسان‌ها در هر جای دنیا محترم است خواه سوریه و خواه میانمار.

 


 

 






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91 تیر 28 توسط حق جو



امام خمینی(ره) ضمن اشاره به تعطیلی درس فلسفه آیت‌الله العظمی بروجردی با فشار برخی مقدس‌مآبان قم فرمود: آقای بروجردی خودشان اهل معقول هستند و شخصاً با فلسفه مخالف نیستند... باید فلسفه را به صورت قاچاق خواند.

 مخالفت مرحوم آیت‌الله بروجردی با تدریس اسفار اربعه ملاصدرا تحلیل‌ها و نتایج متفاوتی را به دنبال داشته و دارد. از این رو با توجه به اهمیت این جریان تاریخی و برداشت‌های نادرست از آن مسئله در زمان حاضر، بر آن شدیم تا نظرات و تحلیل‌های بزرگان حوزه در این‌باره را تقدیم مخاطبان گرامی کنیم که در این بخش، نظر حضرت امام خمینی (ره) از نظر می‌گذرد.  
 
مرحوم استاد علی دوانی(ره) در صفحات 97 تا 100 کتاب «سلسله موی دوست»  (خاطرات دوران تدریس امام خمینی) در این‌باره خاطره‌ای از حضرت امام نقل می‌کند:
 
«در سال 1388 هجری قمری شنیدیم که مرحوم آیت الله بروجردی گفته‌اند که آقای طباطبایی با این درس مفصلی که برای حکمت و فلسفه خود به راه انداخته، به حوزه علمیه ضربه می‌زند، چرا که حوزه اساسش بر تدریس و نشر علوم دینی، فقه، اصول و حدیث گذاشته شده است.
 
جوسازی علیه مرحوم علامه طباطبایی به لحظه‌های بحرانی‌ای رسیده بود. از این رو، من و چند نفر دیگر تصمیم گرفتیم که در حمایت از علامه طباطبایی دست به کار شویم و جلوی واقعه را قبل از وقوع بگیریم.
 
تمام ترس ما از این بود که مبادا مرحوم آیت‌الله بروجردی حرفی بزند و افراد مغرض آن را دامن بزنند و در نتیجه کار بر علامه طباطبایی سخت شود. اما نمی‌دانستیم چه کنیم یا کار را از کجا پیگیری کنم. سرانجام تصمیم گرفتیم نزد امام خمینی برویم و چاره کار را از ایشان بخواهیم. چرا که ایشان هم فقیه مصلح بودند و هم حکیم و استاد بزرگ فلسفه؛ با اینکه شنیدیم که امام کسالت دارند و سرما خورده‌اند، ولی چاره نبود؛ شرایط از حساسیت زیادی برخوردار بود.
 
در یکی از همان شب‌ها با دو - سه نفر از افراد فاضل خدمت امام رفتیم. ایشان طبق معمول، با قلم نی و دوات قدیمی، با خط خوش و زیبای خود، مشغول نوشتن درسی بودند که در همان روزها به تدریس آن مشغول بودند. سلام کردیم و نشستیم. امام آخرین سطر را بر روی کاغذ لیمویی صیقل زده‌ای به سبک قدما نوشتند و قلم را در جاقلمی دوات گذاشتند.
 
سپس ضمن احوالپرسی از ما منتظر ماندند که بدانند برای چه آمده‌ایم. یکی از ما گفت: "شما خودتان استاد فلسفه حوزه علمیه بوده‌اید. این روزها بر اثر گسترش مکتب مادی و تبلیغات الحادی، تدریس فلسفه بیش از هر وقت دیگر لازم و ضروری است. فعلاً آقای طباطبایی پیشرو استادانی است که در حوزه، فلسفه تدریس می‌کنند. شنیده‌ایم نزد آیت‌الله بروجردی بر ضد ایشان جوسازی شده و ممکن است تصمیم حادی بگیرند و عکس العمل نشان دهند که به زیان آقای طباطبایی تمام شود." خلاصه، از ایشان خواستیم که هر طور شده با آیت‌الله بروجردی ملاقات کنند و اگر بتوانند ایشان را متوجه غرض‌ورزی‌های اطرافیان یا ساده اندیشان بکنند.
 
اما امام فرمودند: نمی‌شود در این باره چیزی به آقای بروجردی گفت و چون یکی از دوستان اصرار کرد، امام با عصبانیت گفتند: من چه کنم، کسانی در منزل آقای بروجردی هستند که نمی‌گذارند کاری برای اسلام انجام بگیرد.
 
پس از چند لحظه سکوت، اضافه کردند: آقای بروجردی خودشان اهل معقول (استاد فلسفه و علوم عقلی) هستند و شخصاً با فلسفه مخالف نیستند. وقتی بروجرد بودند و خبر به قم رسید که گذشته از خارج فقه و اصول، فلسفه هم تدریس می‌کنند، چند نفر از افراد مقدس از قم بلند شدند رفتند بروجرد و کاری کردند که ایشان را واداشتند که تدریس فلسفه را ترک کنند تا مبادا به حوزه علمیه قم هم سرایت کند و کار به جای باریکی بکشد. ایشان هم از ترس هو و جنجال مقدس مآبان آن را ترک کردند.
 
بعد امام گفتند: آقای طباطبایی مرد بزرگی است، حفظ ایشان با این مقام علمی لازم است. ولی من شنیده‌ام که این روزها خیلی‌ها به درس فلسفه ایشان می‌روند. من عرض کردم، بله. فرمودند: مثلاً چقدر؟ گفتم، صبح‌ها در مسجد سلماسی اسفار می‌گویند و بنده هم می‌روم، حدود 200-300 نفر هستند.
 
فرمودند: شنیده‌ام آشیخ حسینعلی (منتظری) هم در مسجد امام حکمت می‌گوید؟ عرض کردم، بله ایشان هم شرح منظومه تدریس می‌کنند، بنده هم می‌روم و حدود یکصد و پنجاه نفر شاگرد فلسفه دارند.
 
حضرت امام (ره) به یکی از فضلای حاضر که او نیز از شاگردان معروف خود امام بود فرمودند: تو هم که شنیده‌ام فلسفه می‌گویی! آن فرد فاضل گفت: بله. امام فرمودند: چقدر پای درس تو می‌آیند؟ گفت: حدود پنجاه نفر.
 
در این لحظه امام با ناراحتی فرمودند: خوب، ببینید کی حوزه‌های علمی شیعه اینقدر فلسفه خوان داشته است؟ آیا اینها همه فلسفه را می‌فهمند؟ فلسفه در طول تاریخ خود، قاچاق بوده و باید آن را به صورت قاچاق خواند. به خصوص در حوزه‌های علمیه؛ اینقدر زیاد و برای همه کس درس نگویید و اجازه ندهید همه بیایند و بنشینند. مگر همه اینها اهل هستند؛ کسانی که شایستگی برای خواندن فلسفه دارند، به طوری که منحرف نشوند، کم هستند.
 
سپس مکث کردند و افزودند: وقتی من در صحن حضرت معصومه (سلام الله علیها) حکمت درس می‌گفتم، حجره‌ای را انتخاب کرده بودم که حدود 17 نفر جا داشت. عمداً چنان جایی را انتخاب کرده بودم که بیشتر نیایند. به آنهایی که می‌آمدند و افراد خاص و شناخته شده‌ای هم بودند می‌گفتم، درس مرا بنویسید و بیاورید. اگر دیدم فهمیده‌اید، اجازه می‌دهم بیایید وگرنه شما نباید فلسفه بخوانید چون مطالب را درک نمی‌کنید و باعث زحمت خواهید شد؛ هم زحمت خودتان و هم زحمت من؛ چون خواهید گفت که ما پیش فلانی فلسفه خوانده‌ایم.
 
بعد فرمودند: اگر من هم جای آقای بروجردی و رئیس و سرپرست حوزه بودم، از این همه فلسفه گفتن، آن هم به این زیادی و به صورت کاملاً علنی، احساس مسئولیت می‌کردم. وضع حوزه برای فقه و اصول و حدیث و تفسیر و علوم دینی است. البته در کنار آن هم عده‌ای که مستعد هستند، - مخصوصاً این روزها- با حفظ شرایط و رعایت وضع حوزه و مسئولیتی که فقیه مرجع مسئول حوزه دارد، می‌توانند معقول بخوانند که کمک به علوم دینی آنها بکند و بتوانند در برابر خصم مسلح باشند؛ ولی نه با این وسعت و این همه سر و صدا از درس و بحث و چاپ و نشر کتاب‌های فلسفه آن هم در حوزه.
 
آنگاه افزودند: آقای بروجردی را نمی‌شود دید، آن هم برای این کار؛ نمی‌گذارند آنطور که می‌خواهید مطالب را به ایشان برسانند. به نظرم خوب است آقای طباطبایی چند ماهی تمارض کنند و درس فلسفه را تعطیل کنند و مسافرت بروند تا وضع فعلی قدری آرام بگیرد و بعد که برگشتند، برای عده کمتری و در گوشه‌ای درس خود را بگویند. آشیخ حسینعلی (منتظری) هم درس فلسفه را کمتر بگوید. فعلاً صلاح در این است. تا بعد چه بشود ... یکی- دو روز بعد جریان را به استاد فقید علامه طباطبائی گفتیم و ایشان هم که در آغاز حاضر به این کار نبودند سرانجام قبول کردند و به مسافرت رفتند. به این ترتیب ماجرا پایان گرفت.»
 
(سلسله موی دوست ، خاطرات دوران تدریس امام خمینی(ره) ، ص97 تا 100)
 
از مطالب امام، نکات بسیاری استفاده می‌شود که به 9 مورد آن اشاره می‌کنم:
 
1. آقای بروجردی خودشان اهل معقول (استاد فلسفه و علوم عقلی) هستند و شخصاً با فلسفه مخالف نیستند.
 
در زندگی‌نامه آیت الله بروجردی آمده است که ایشان علاوه بر فقه و اصول و رجال، در درس فلسفه‏ دو فحل این فن، یعنی آخوند کاشی و جهانگیرخان قشقایی، حاضر شد و از آنها استفاده کرد.
 
عارف متأله ملا محمد کاشانی معروف به آخوند کاشی، و حکیم جانگیرخان قشقایی از شاگردان عارف بزرگ حکیم صهبا آقا محمد رضا قمشه‌ای بوده‌اند.
 
2. وقتی بروجرد بودند و خبر به قم رسید که گذشته از خارج فقه و اصول، فلسفه هم تدریس می‌کنند، چند نفر از افراد مقدس از قم بلند شدند رفتند بروجرد و کاری کردند که ایشان را واداشتند که تدریس فلسفه را ترک کنند تا مبادا به حوزه علمیه قم هم سرایت کند و کار به جای باریکی بکشد. ایشان هم از ترس هو و جنجال مقدسان آن را ترک کردند.
 
همچنین حضرت امام در ماه‌های آخر عمر شریف خود (3 اسفند 67) درباره وضع نامناسب تدریس‌ فلسفه در ایام جوانی خود می‌فرماید: «یاد گرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک به شمار مى‏رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه‌‏اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می‌گفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى‏‌یافت، وضع روحانیت و حوزه‏‌ها، وضع کلیساهاى قرون وسطى می‌شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه‏‌ها را حفظ نمود.» (پیام (منشور روحانیت) به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه و جماعات/ صحیفه امام ج21 ص 279)
 
3. کسانی در منزل آقای بروجردی هستند که نمی‌گذارند کاری برای اسلام انجام بگیرد.
 
جالب این است که شهید آیت الله مطهری نیز به این مسئله اشاره‌ای داشته است. استاد شهید در یکی از کتابهای خود می‌گوید: «من هشت سال نزد مرحوم آقاى بروجردى (اعلى‏اللَّه مقامه) درس خوانده بودم و حقیقتا به شخص ایشان خیلى اعتقاد داشتم و واقعا او را یک مرد روحانى مى‏دانستم. البته اینکه افرادى (از جمله خود من) به دستگاه ایشان انتقاد داشتند، به جاى خود، اما من به شخص این مرد معتقد بودم، یعنى او را یک مرد روحانى واقعى و کاملا مؤمن و معتقد و خداترس مى‏دیدم.»                    
 
(مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج‏4 ص 533)
 
یعنی بین شخص آیت الله بروجردی و دور و بر ایشان و دستگاه ایشان فرق بود و به قول حضرت امام آنها «نمی‌گذارند آنطور که می‌خواهید مطالب را به ایشان برسانند.» 
 
4. آقای طباطبائی مرد بزرگی است، حفظ ایشان با این مقام علمی لازم است.
 
علامه طباطبایی همیشه نزد امام مورد احترام بود چنانکه بعد از وفات مرحوم علامه طباطبایی، حضرت امام فرمودند: «من قبلًا باید از این ضایعه‏اى که براى حوزه‏هاى علمیه و مسلمین حاصل شد و آن رحلت مرحوم علامه طباطبایى است اظهار تأسف کنم و به شما و ملت ایران و خصوص حوزه‏هاى علمیه، تسلیت عرض کنم. خداوند ایشان را با خدمتگزاران به اسلام و اولیاى اسلام محشور فرماید و به بازماندگان ایشان و به متعلقین و شاگردان ایشان صبر عنایت فرماید. (سخنرانى در جمع مسئولان بنیاد شهید، 25 آبان 1360؛ صحیفه امام، ج‏15 ص 363)
 
5. کی حوزه‌های علمی شیعه اینقدر فلسفه خوان داشته است؟ آیا اینها همه فلسفه را می‌فهمند؟
 
6. اینقدر زیاد و برای همه کس درس نگویید و اجازه ندهید همه بیایند و بنشینند. مگر همه اینها اهل هستند؛ کسانی که شایستگی برای خواندن فلسفه دارند، به طوری که منحرف نشوند، کم هستند.
 
7. به آنهایی که می‌آمدند (درس فلسفه امام) و افراد خاص و شناخته شده‌ای هم بودند می‌گفتم، درس مرا بنویسید و بیاورید. اگر دیدم فهمیده‌اید، اجازه می‌دهم بیایید وگرنه شما نباید فلسفه بخوانید چون مطالب را درک نمی‌کنید و باعث زحمت خواهید شد؛ هم زحمت خودتان و هم زحمت من؛ چون خواهید گفت که ما پیش فلانی فلسفه خوانده‌ایم.
 
فهمیدن فلسفه و به عمق مطالب فلاسفه بزرگ پی‌بردن کار هر کس نیست. اینکه هر کسی در درس فلسفه یک یا چند استاد – اگر چه برجسته- شرکت کند دلیل نمی‌شود که به عمق مطالب فلسفی و حکمی رسیده باشد، چه برسد به اینکه فردی بخواهد تنها با مطالعه برخی از کتب فلسفی و یا پاس کردن چندین واحد درسی به عمق مطالب فلسفی نائل شود.
 
و حتی صرف انتساب به اساتید برجسته فلسفه و عرفان و شاگردی آنها لزوما دلیل فهم خوب و صحیح مطالب نیست و بلکه گاهی مایه زحمت استاد و شاگرد هم خواهد بود. 
 
از این رو بزرگان حکمت و عرفان می‌فرمایند ندانسته و به عمق مطالب نرسیده رد نکنید. اگر متخصص این فن نیستید وارد نشوید و با عقل خود امور را ارزیابی نکنید. هر فنی، متخصص مخصوص به خود را دارد.
 
به عنوان نمونه حضرت امام درباره بحث «وحدت وجود» که از مهمترین مباحث کتب حکمت متعالیه و عرفان است می‌فرماید: « لازم نیست اگر انسان داراى علمى نشد از آن تکذیب کند و به صاحب آن علم جسارت نماید. پیش عقل سلیم همان طور که تصدیق بى‏تصور از اغلاط و قبایح اخلاقیه به شمار مى‏آید، تکذیب بى‏تصور نیز همین طور، بلکه حالش بدتر و قبحش افزون است. اگر خداى تبارک و تعالى از ما سؤال کند که شما که مثلا معنى «وحدت وجود» را به حسب مسلک حکما نمى‏دانستید و از عالم آن علم و صاحب آن فن اخذ نکردید و تعلم آن علم و مقدمات آن را نکردید، براى چه کورکورانه آنها را تکفیر و توهین کردید، ما در محضر مقدس حق چه جوابى داریم بدهیم جز آنکه سر خجلت به زیر افکنیم. و البته این عذر پذیرفته نیست که «من پیش خود چنین گمان کردم.» هر علمى مبادى و مقدماتى دارد که بدون علم به مقدمات، فهم نتیجه میسور نیست، خصوصا مثل چنین مسئله دقیقه که پس از عمرها زحمت باز فهم اصل حقیقت و مغزاى آن بحقیقت معلوم نشود. چیزى را که چندین هزار سال است حکما و فلاسفه در آن بحث کردند و موشکافى نمودند، تو مى‏خواهى با مطالعه یک کتاب یا شعر مثنوى مثلا با عقل ناقص خود ادراک آن کنى! البته نخواهى از آن چیزى ادراک کرد- رحم الله امرأ عرف قدره و لم یتعدّ طوره»  (شرح چهل حدیث، ص389 )
 
برخی از مخالفان فلسفه و عرفان اسلامی، تلاش کردند تا امام خمینی (ره) را مخالف عرفان و فلسفه معرفی کنند و گفتند امام در اواخر عمر از این دو علم برگشت و اظهار پشیمانی کرد و برای مدعای خود، عبارات و اشعاری از امام در مذمت عرفان و فلسفه و ... نقل کردند.
 
غافل از اینکه آن بزرگمرد تاریخ اسلام، علومی مانند فقه، اخلاق، اصول فقه، علم توحید و حتی حفظ قرآن کریم را نیز در برخی از موارد مورد مذمت جدی قرار داده و حتی در اشعار خود از مسجد و مدرسه نیز اظهار بی‌زاری کرده است - در می خانه گشایید به رویم شب و روز / که من از مسجد و از مدرسه بی‌زار شدم - که البته هیچکدام از این موارد، در نظر امام راحل، به خودی خود مذموم نبودند. پس باید در همه این موارد مراد امام از آن مذمت‌ها و بی‌زاری‌ها را پیدا کرد.
 
یکی از مرادهای امام خمینی (ره) از مذمت‌های مذکور را می‌توان در نامه اخلاقى و عرفانى خود به مرحوم حاج احمد آقا پیدا کرد.
 
ایشان ابتدا می‌نویسد: «پس علوم رسمى هر چند فلسفه و علم توحید خود حجابند و هر چه بیشتر شوند حجاب غلیظ‌تر و افزون‏تر گردد و چنانچه می‌دانیم و مىی‌بینیم لسان دعوت انبیاء- علیهم السلام و اولیاى خُلَّص سلام الله علیهم لسان فلسفه و برهان رایج نیست بلکه آنان با جان و دل مردم کار دارند و نتایج‏ براهین را به قلب بندگان خدا مى‏‌رسانند و آنان را از درون جان و دل هدایت مى‏‌نمایند. و مى‏‌خواهى بگو: فلاسفه و اهل براهین حجاب‏‌ها را افزون کنند و انبیاء- علیهم السلام- و اصحاب دل کوشش در رفع حجاب کنند، لهذا تربیت‏‌شدگان اینان، مؤمنان و دل باختگانند و تربیت‏‌شدگان و شاگردان آنان، اصحاب برهان و قیل و قالند و با دل و جان، سر و کار ندارند.» (صحیفه امام، ج‏16، ص 219)
 
و سپس در ادامه گوشزد می‌کند: «و آنچه گفتم به آن معنى نیست که به فلسفه و علوم برهانى و عقلى نپرداز و از علوم استدلالى روى گردان که این خیانت به عقل و استدلال و فلسفه است، بلکه به آن معنى است که فلسفه و استدلال راهى است براى وصول به مقصد اصلى و نباید تو را از مقصد و مقصود و محبوبْ محجوب کند، یا بگو این علوم عبورگاه به سوى مقصد هستند و خود مقصد نیستند و دنیا مزرعه آخرت است و علوم رسمى مزرعه وصول به مقصودند، چنانچه عبادات نیز عبورگاه به سوى او- جلّ و علا- است» (صحیفه امام، ج 16 ص 219)
 
همچنین حضرت امام در اواخر ماه‌های عمر شریفش (11 دی ماه 1367) در نامه مهم و تاریخی به میخائیل گورباچف، از بزرگان حکمت مشاء، اشراق، متعالیه و حتی عرفان نام می‌برد و می‌فرماید: « اگر جنابعالى میل داشته باشید در این زمینه‏‌ها تحقیق کنید، مىی‌توانید دستور دهید که صاحبان این گونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه غرب در این زمینه، به نوشته‏‌هاى فارابى و بو على سینا - رحمة الله‏ علیهما - در حکمت مشاء مراجعه کنند، تا روشن شود که قانون علیت و معلولیت که هرگونه شناختى بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراک معانى کلى و نیز قوانین کلى که هرگونه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است نه محسوس، و نیز به کتابهاى سهروردى - رحمة الله علیه- در حکمت اشراق مراجعه نموده، و براى جنابعالى شرح کنند که جسم و هر موجود مادى دیگر به نور صِرف که منزه از حس مى‏باشد نیازمند است؛ و ادراک شهودىِ ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسى است. و از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدر المتألّهین - رضوان الله تعالى علیه و حشره الله مع النبیین و الصالحین- مراجعه نمایند، تا معلوم گردد که حقیقت علم همانا وجودى است مجرد از ماده، و هر گونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد.
 
دیگر شما را خسته نمىی‌کنم و از کتب عرفا و به خصوص محیى الدین ابن عربى نام نمی‌برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنى چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این گونه مسائل قویاً دست دارند، راهى قم گردانید، تا پس از چند سالى با توکل به خدا از عمق لطیف باریک‌تر ز موى منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهى از آن امکان ندارد.» (صحیفه امام ج 21 ص 223)
 
8. آقای بروجردی را نمی‌شود دید، آن هم برای این کار؛ نمی‌گذارند آنطور که می‌خواهید مطالب را به ایشان برسانند.
 
9. پیشنهاد امام به علامه این بود که: به نظرم خوب است آقای طباطبائی چند ماهی تمارض کنند و درس فلسفه را تعطیل کنند و مسافرت بروند تا وضع فعلی قدری آرام بگیرد و بعد که برگشتند، برای عده کمتری و در گوشه‌ای درس خود را بگویند.
 
نویسنده: حجت‌الاسلام وحید واحدجوان، مدرس دانشگاه تهران

 






نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91 تیر 11 توسط حق جو



اید کمتر کسی بداند که ویکتور هوگو یک شعر بلند درباره پیامبر اسلام دارد ولی او سال‌ها قبل در این شعر که با نام «سال نهم هجرت» در ایران منتشرشده شیفتگی خود را به پیامبر اکرم (ص) به تصویر کشیده است.
به گزارش مهر ،  چهارده قرن از بعثت پیامبر اسلام (ص) گذشته است و از انجا که کمتر از یکصد سال از تولد ادبیات داستانی نوین در ایران گذشته، فاصله میان بعثت با ادبیات داستانی مدرن ایران هنوز فاصله‌ای به اندازه چندین قرن است.
 
اندکی جستجو در میان آثار مکتوب داستانی ریز و درشتی که هر ساله با شمارگان متعدد در کشور منتشر می‌شود به خوبی نشان از این دارد که فاصله میان ادبیات داستانی مدرن ایران و پرداختن به باورهای شیعی و دینی ما هنوز قابل تامل است.
 
اگر کارهای پژوهشی را به سویی بگذاریم و کارهای کم حجم کودک و نوجوان را هم به گوشه‌ای، آنگاه به مجموعه اشعار و رمان‌هایی فکر کنیم که با الهام از مبعث و یا حوادث مشابه آن با موضوعات مذهبی، نوشته شده است، این فاصه به خوبی نمایان می‌شود.
 
برخی علت آن را بی‌تفاوتی می‌دانند برخی کم‌مایگی قلم نویسندگان و برخی هم بی‌رمقی ناشران در چاپ این آثار. با این حال و به هر دلیل صورت مساله همچنان باقی است هرچند که بخواهیم به شکل‌های مختلفی شکل طرح آن را تغییر دهیم.
 
چندی قبل کتابی با عنوان «سال نهم هجرت» به بازار کتاب راه پیدا کرد. کتابی که با تعجب فراوان در پیشانی‌نوشت خود عنوان کرده است که حاوی ترجمه‌ای از شعری است که «ویکتور هوگو» شاعر و نویسنده نامدار فرانسوی درباره واپسین روزهای حیات پیامبر اکرم (ص) نوشته است. اثری که با ترجمه فارسی می‌توان آن را شعر نویی درباره پیامبر (ص) دانست.
 
حمیدرضا شاه‌آبادی مدیر نشر باغ آبی (ناشر این کتاب) که از مدیران با سابقه در حوزه نشر و از نویسندگان نام ‌آشنای ادبیات داستانی کشور نیز به شمار می‌رود، درباره این کتاب می‌گوید: این اثر پیش از این تنها در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی آن هم به صورت نثر ترجمه شده بود در حالی که اصل کتاب به صورت نظم توسط هوگو سروده است.
 
به گفته شاه‌آبادی، هوگو با وجود اینکه آغازکننده مکتب رمانتیسم در اروپا به شمار نمی‌رود اما یکی از سرآمدان این مکتب ادبی است و حتی این مکتب را به نام او می‌شناسند؛ مکتبی که به گفته او، شاعران و نویسندگان فعال در آن نگاه ویژه‌ای به تاریخ و معنویات در خلق آثار هنری داشته‌اند و مجموعه شعر «افسانه غرور» هوگو که شعر سال نهم هجرت در آن قرار دارد زاده چنین شرایطی است.
 
این نویسنده در ادامه به بخش‌هایی از این شعر اشاره کرده و می‌گوید: وقتی به چنین اثری و بی‌توجهی به ترجمه آن نگاه می‌کنیم نخستین چیزی که به خوبی مشاهده می‌شود کم‌کاری ما در سال‌های اخیر در این زمینه است. ما عادت کرده‌ایم که بیشتر حرف بزنیم و حاصل این حرف زدن‌های ما معمولا کم رنگ است. شاید اگر عادت می‌کردیم که به جای حرف زدن و سطحی دیدن، کمی به عمق بیشتر متمایل شویم و سعی کنیم ارزش کارمان را بیشتر در محتوا نمایان کنیم این روزها شاهد آثار فاخر و منتشرشده بیشتری در این حوزه بودیم.
 
با وجود توضیحات شاه‌آبادی، تعجب از وجود شعر «سال نهم هجرت» سروده شاعری مسیحی و فرانسوی که از قضا در ایران نیز به هیچ روی ناشناخته نیست، هنوز رهایمان نمی‌کند و به سراغ مترجم این اثر که می‌رویم حرف‌های تازه‌تری برای گفتن دارد.
 
ویدا رامین مترجم جوانی است که به گفته خودش کتاب «سال نهم هجرت» نخستین ترجمه متمرکز اوست که با ویرایش استادانه جواد محقق مبدل به یک کتاب شده است.
 
او درباره آشنایی‌اش با این کتاب می‌گوید: پیشنهاد پیدا کردن و ترجمه کتاب را آقای شاه‌آبادی به من داد ولی من در ایران حتی یک نسخه از آن را نیافتم و در نهایت مجبور شدم کتاب را با جستجو در برخی منابع کتابخانه‌ای مجازی فرانسوی پیدا کنم.
 
رامین می‌گوید: در دوره‌ای از قرن نوزدهم ادیبان فرانسوی علاقه ویژه‌ای داشتند که به موضوع شرق‌شناسی در آثارشان بپردازند و این اقلیم و خصوصیاتش را در آثارشان نمود دهند و ویکتور هوگو هم از جمله این دسته از افراد بوده است. همه ما می‌دانیم که آخرین روز از حیات پیامبر اکرم(ص) به چه صورتی بوده است اما اینکه یک شاعر مسیحی آن هم در قرن نوزدهم با دقتی بی نظیر آن روزها را وصف کند برای خود من هم مایه حیرت بود.
 
این مترجم جوان می‌افزاید: هوگو حتی تعداد تارهای سپید موی پیامبر در روزهای واپسین حیاتش را در شعر خود آورده است و عجیب است که وقتی در روایات جستجو می‌کنی به معدود روایاتی در این زمینه می‌رسی و این به خودی خود یعنی این شاعر برای استناد در شعرش چه اندازه دقت به خرج داده است.
 
رامین می‌گوید: من از زبان جواد محقق شنیدم که هوگو در بخش‌هایی از شعر خود به شکل عجیبی شیفته پیامبر اکرم (ص) بوده است. وقت به ترجمه این متن می‌پرداختم این موضوع برای خود من هم روشن شد. وقتی فردی به چنین موضوعی از میان همه موضوعاتی که در شرق بوده است توجه نشان می‌دهد آن هم بدون اینکه قرابتی با اسلام و یا کشورهای مسلمان داشته باشد و از سوی دیگر این موضوع را نیز با دقت نظر و موشکافی در شعرش وارد می‌کند، به معنی این است که اطلاعاتش دقیق بوده و  چقدر کشش برای کسب این اطلاعات در او وجود داشته است.
 
از او درباره اهمیت این مجموعه شعر در کشور فرانسه می‌پرسیم. نکته‌ای می‌گوید که برای بسیاری از ما به نوعی می‌تواند مایه عبرت نیز باشد.
 
او می‌گوید: فرانسوی‌ها بر روی نویسندگان و شاعران خود به نوعی حساسیت و عرق دارند. بر عکس خیلی از ما، برایشان مهم است که فلان نویسنده‌شان را از آن خود بدانند. هوگو و این مجموعه شعرش در زمره همین افراد و کتاب‌ها هستند. آنها حتی بر روی نمایشنامه‌نویسی مثل اوژن یونسکو که اصالتا فرانسوی نیست هم تا همین اندازه عرق دارند. کاش ما هم به این موضوع فکر می‌کردیم.





نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91 خرداد 30 توسط حق جو