سایت جرس: حمایت تاجزاده از هاشمی
سایت کلمه: حمایت تاجزاده از هاشمی
1- یعنی اینها واقعاً خجالت نمی کشند؟! با چه رویی در انتخاباتی که همین چهار سال قبل آنرا تقلب و دروغ خوانده بودند از کسی حمایت می کنند و می خواهند برای مردم تعیین تکلیف کنند که به چه کسی رای بدهند و یا ندهند؟! چه چیزی عوض شده؟! مجری (وزارت کشور) یا ناظر (شورای نگهبان)؟! همین بس است که نشان دهد اینها حتی خودشان هم دروغشان را باور نکرده اند وگرنه کسی در انتخاباتی که آن را مصنوعی خوانده که مردم را ترغیب به رای دادن نمی کند!!!
2- رفسنجانی و نزدیکانش چه کرده اند که این متوهمان از خدا بی خبر احساس کرده اند هاشمی تنها طناب نجاتشان از چاه انزوا می تواند باشد؟!
سلام دوستان- یه مدته خیلی درگیر پایان نامه و این جور کارها بودم. کمتر فرصت می شه به کارهای دیگه بپردازم. اما این مطلب به نظرم خیلی جالب اومد و گفتم شاید به درد شما هم خورد:
فیلم کوتاه زیر، بخشی از خطبههای نماز جمعه هاشمی در سال 78 و در واکنش به حوادث موسوم به کوی دانشگاه است که بازخوانی آن، کمک زیادی به تحلیل نحوه عملکرد هاشمی رفسنجانی در فتنه 88 میکند.
در هفته ای که گذشت هاشمی چندین حرکت جالب سیاسی داشت که به نظر بنده دو تای آنها از باقی مهمتر و پیام دارتر بود:
1- انتصاب قدرت علیخانی (مشهور به شیخ قدرت) به عنوان معاون پارلمانی هاشمی:
قدرت علیخانی از اصلاح طلبان تندرو است که مواضع عجیب و غریب او زبان زد سیاسیون است. هاشمی با میدان دادن به اصلاح طلبان تندرو، در واقع فریاد میزند که خود را متعلق به جریان تندروی کشور و حتی حامی فتنه گران می داند.
حدا کند برخی از اصطلاحا اصولگرایان سنتی سرشان را از زیر برف بیرون کرده و باور کنند که هاشمی دیگر یار آنها نیست!
2- حضور یک مجرم امنیتی در کنار هاشمی:
این مجرم امنیتی که از قضا دختر وی می باشد در یک جلسه رسمی دیگر، نشان از قدرت نمایی بیشتر هاشمی در برابر دستگاه قضا دارد. از طرف دیگر نشان می دهد که هاشمی، همچون گذشته حامی بی چون و چرای فرزندانش است، حتی اگر در دادگاه به حبس محکوم شده باشند.
عموم مدعیان تقلب در انتخابات گذشته و تحریم کنندگان انتخابات فعلی، زمانی که دریافتند ملت با تحریم اعمالی از سوی آنها همراهی نخواهند کرد، با سرافکندگی تمام در انتخابات شرکت کردند تا شاید با این کار بتوانند جایگاه خراب شده شان در میان مردم را بازسازی کنند. در این میان «محمد خاتمی» ریاست جمهور دوره موسوم به اصلاحات، که برای شرکت در انتخابات شرط و شروط گذاشته بود، در محلی نزدیک به ویلای برادرش در دماوند، کاملا غریبانه رای داد! و البته به خاطر این رای خود مورد توهین اپوزوسیون خارج نشین قرار گرفت.
وی که تا چند سال قبل مورد توجه ویژه خبرنگاران بود، از رای دادن او در این دوره تنها همین یک عکس موجو است!!:
در سوی دیگر هاشمی نیز بار دیگر در انتخابات شرکت کرد و حرف هایی زد که نشان می داد، برعکس داستان زیبای «پینوکیو» را برای عاقبت خویش برگزیده است!(یادتان هست که پینوکیو اول آدم نبود ولی قسمت آخر آدم شد!!)
وی پس از رای دادن با گفتن اینکه: «انشاء الله نتیجهی انتخابات همانی که مردم میخواهند و رایی که مردم به صندوق می اندازند باشد و اگر همان باشد، انشاء الله مجلس خوبی خواهیم داشت.» بر مسیر پیشین خود پافشاری کرد! منتها این بار دیگر این سخنان چندان مورد توجه قرار نگرفت چون خود گوینده چندان .... (به قول معروف شنونده باید عاقل باشه!)
- بالاخره جواب ارشدم اومد: فلسفه و کلام اسلامی(!)-دانشگاه قم.
هاشمی رفسنجانی در دیدار اعضای هیأت امنای استانی مناطق 3، 16 و 17 دانشگاه آزاد با چرخشی آشکار نسبت به مواضع اخیرش گفته است : «هیچ کس از بالاترین تا پایینترین ردههای مدیریتی دانشگاه آزاد اسلامی ذرهای نفع و سهم شخصی و جناحی ندارند و شجره طیبه دانشگاه آزاد ثروت و ملک تکتک ایرانیان، دانشجویان و اساتید کشور است.»
نقطه جالب این صحبت ها که چند روز پیش از سوی ایشان مطرح شده، تناقض آن با مواضع و سخنان دو سال اخیر ایشان است. ایشان در جلسه هیئت موسس دانشگاه آزاد به تاریخ 2/4/89 در موضعی کاملا متفاوت در ارتباط با مالکیت و وقف دانشگاه آزاد گفته بود:« ما وقتی می خواستیم این دانشگاه را تاسیس کنیم پنج شش نفر بودیم که رفتیم به ثبت شرکت ها و اینجا را به ثبت رساندیم و از جهت قانونی و قانون ثبت شرکت ها، مالک محسوب می شویم و در صورت فوت ما فرزندان ما می توانند برای تصاحب دانشگاه اقدام نمایند. ما طبق قانون ثبت شرکت ها مالک هستیم و می توانیم این مال را وقف کنیم و اگر وقف را باطل کنند ممکن است فرزندان ما نسبت به مالکیت دانشگاه اقامه دعوی کنند!!» وی در زمانی که مشکلات فقهی مساله وقف دانشگاه آزاد روشن شد، در این رابطه گفته بود:« فکر نمی کنم کسی بتواند آن (وقف دانشگاه آزاد) را به هم بزند و اگر کسی توانست این کار را انجام دهد از خداوند قوی تر است!» جالب است بر طبق احکام اسلامی کسی میتواند مالی را وقف کند که مالکیت وی بر آن اموال به طور قطع مشخص شده باشد. این در حالی است که گذشته از اینکه اصولا دانشگاه آزاد با شهریه دانشجویان و اموال عمومی مردم به اینجا رسیده است، حتی خود آقای هاشمی نیز در گذشته به این امر اعتراف کرده و از مردم برای به ثمر رسیدن طرح دانشگاه آزاد کمک خواسته بود. وی در خطبه های نماز جمعه، در اردیبهشت ماه سال 61 ، در موضعی متفاوت با این روزهایش و در مورد دور نمای فعالیت دانشگاه آزاد گفته بود: «من از این تریبون مقدّس نماز جمعه، این فکر را - که امروز در حدّفکر است - اعلام میکنم. از جامعه دانشگاهیان اسلامی خواستهایم که آنها هم طرح بدهند و از دوستان، در دولت هم خواستیم و تعقیب هم میکنیم. کسانی که حاضرند، میتوانند جایی به نام استاد نام نویسی کنند، یا به نام کمک مالی و یا هر عنوان دیگر، مثل دادن یک محل، دادن یک زمین، دادن یک باغ، دادن یک ساختمان برای خوابگاه؛ اینها اگر جمع شود ما با بودجه و کمک مردم، اینکشور را به دانشگاه واقعی تبدیل میکنیم. البتّه اگر اینها کافی نبود، پیشنهاد خودِ من این است که علی رغم آن نظریّه که بخش خصوصی را در تعلیم شرکت ندهیم، حتیّ در این تعلیم هم شرکتشان بدهیم و یک بخش و قسمتی از کارها را به دست آنها بسپاریم؛ همان طور که در جاهای دیگر هم چنین است، منتها کنترلشان کنیم تا سود طلبی و تحمیل عقیده و دیگر انحرافات نباشد. اگر با این دو برنامه حرکت کنیم، ممکن است یک انقلاب فرهنگی واقعی صورت دهیم و شاید در آینده - در ظرف 10 سال دیگر - همه چیز داشته باشیم.» این سخنان به روشنی مشخص می سازد که طراحان اصلی موضوع دانشگاه آزاد – من جمله آقای هاشمی رفسنجانی- از ابتدا نمی خواستند یک ملک شخصی ایجاد کنند اما بعدها و پس از موفقیت طرح و گسترش آن به نتیجه ای دیگر رسیده اند!
دانشگاه آزاد امروز نه تنها به مدد شهریه های دانشجویان و کمک های مردمی تبدیل به یک سرمایه چندین میلیاردی گشته است بلکه در کنار آن به یکی از مراکز قدرت بی نظیر در داخل کشور و یک نقطه بسیار استراتژیک شده است که گردانندگان آن می توانند در آینده از این موقعیت نهایت استفاده ممکن را بنایند. آنچنان که در انتخابات ریاست جمهوری سالهای 84و88 این مجموعه عظیم متهم به حمایت جهت دار از یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری با استفاده از امکانات آن سازمان شد. مساله ای که به لطف وجود مدیران قدرتمند این مجموعه مورد پیگرد قرار نگرفت. همچنین این دانشگاه در حال حاضر از نظر تعداد دانشجویان در رده سوم جهان قرار دارد.
هاشمی رفسنجانی بر ادامه سلطه 24 ساله عبدالله جعفرعلی جاسبی نیز تاکید خاصی دارد. وی درباره ادامه مدیریت ایشان گفته بود:« آقای دکتر جاسبی هرجا می رود با استقبال گسترده دانشجویان و اساتید روبرو می شود و جمعیت زیادی به استقبال ایشان می آیند و از ایشان حمایت می کنند(!) آقای جاسبی می گوید که ایشان در اوج محبوبیت(!) است» ریشه این تاکید هاشمی را می توان در سخنان شخص آقای جاسبی یافت، آنجا که در سال 87 بیان داشته است: «بنده نماینده رئیس واقعی دانشگاه آزاد هستم!» و کیست که نداند رئیس واقعی دانشگاه آزاد کیست؟!
همچنین حضور گسترده خاندان معظم رفسنجانی ها، در این به قول ایشان شجره طیبه، شاید از مهمترین دلایل تاکید ایشان بر شخصی سازی آن و سپس وقف آن به همین صورت باشد. گذشته از خود ایشان که رئیس هیئت موسس دانشگاه آزاد هستند، (و صد البته بر طبق فرموده آقای جاسبی رئیس واقعی!)، فرزند ارشد ایشان «مهدی هاشمی» عضو هیئت امنا و رئیس مرکز تحقیقات دانشگاه آزاد است. نامبرده مدتی است که تحت پوشش این عنوان در خارج کشور خود را از دسترس مسئولین قضایی دور نگه داشته است. عموم گرداندگان این مجموعه عظیم نیز از طرفداران فکری ایشان می باشند.
حال باید دید چه اتفاقی افتاده است که این به قول آقای هاشمی ملک خصوصی این افراد تبدیل به ملک تک تک ایرانیان گشته است؟! سوالی که پاسخ به آن با توجه به تغییر مواضع آقای رفسنجانی با توجه به موقعیت ها خیلی سخت نیست!