سفارش تبلیغ
صبا ویژن

                          


حجت‌الاسلام قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز ضمن اشاره به روایتی از غیبت امیرالمؤمنین(ع) در نماز جماعت، ماجرای خوابی را عنوان کرد که برتر از مناجات است.

 به گزارش فارس، نماز یکی از ارکان دین اسلام و از جمله اموری است که شخص را به درگاه خداوند متعال نزدیک می‌کند، نماز عملی است که اگر مورد قبول الهی واقع شود انسان را به درجه والایی از انسانیت خواهد رساند.
 
بر آن شدیم تا نکاتی جذاب و خواندنی نماز را هر چند کوتاه، برای خوانندگان بیان کنیم و در همین راستا از گفتارهای حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز بهره برده‌ایم که مباحث آن به تناسب عنوان می‌شود.
 
 
* خوابی که از مناجات برتر است
 
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز صبح را به جماعت خواندند اما دیدند آن روز، علی علیه السلام به مسجد نیامده است. حضرت، در خانه امیرمؤمنان رفتند و پرسیدند چرا او در نماز جماعت شرکت نکرده است؟!
 
فاطمه زهرا سلام الله علیها گفت: علی دیشب تا صبح مناجات داشت و صبح از خستگی، نمازش را در منزل خواند.
 
حضرت فرمودند: به او بگویید به جای مناجات طولانی، مقداری بخوابد ولی نماز جماعت صبح را از دست ندهد.
 
آری، خوابی که مقدمه نماز جماعت باشد بهتر از مناجاتی است که حال جماعت را از بین ببرد.






نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91 تیر 11 توسط حق جو



خامنه ای خمینی دیگر است


امام خمینی تمام تلاش خود را معطوف به زنده کردن دیدگاه تشیع در ارتباط با حکومت در دوران غیبت، که همانا «ولایت فقیه» باشد نمود و نه قدرت بخشیدن به خود.
نسل خمینی پیرو نظر خمینی اند که همانا نظر اسلام است، پس....






نوشته شده در تاریخ شنبه 91 خرداد 13 توسط حق جو



در نینوا
یک طرف شریعه بود و طرف دیگر شریعت
در شریعه آب هست و در شریعت آب حیات
ان الحیاه عقیده و الجهاد
و ما اینک
تشنه کدامین هستیم؟
کربلا





نوشته شده در تاریخ شنبه 90 آذر 12 توسط حق جو



اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه
 گفت :حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
 گفت: من رفتنی ام!
گفتم: یعنی چی؟
گفت: دارم میمیرم
گفتم: دکتر دیگه ای رفتی، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
 
ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ جمعه 90 آبان 20 توسط حق جو



این مطلب را دوست و برادر بسیار عزیزم "محسن مهدوی فر" به عنوان تکه ای از یک کتاب برایم ارسال کرده که چون به نظرم خیلی زیبا آمد، کپ زدم:

آن بالا که بودم، فقط سه پیشنهاد بود. اول گفتند زنی از اهالی جورجیا همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانه ای در سواحل فلوریدا داشته باشیم. با یک کوروت کروکی جگری. تنها اشکال اش این بود که زنم در چهل و سه سالگی سرطان سینه میگرفت. قبول نکردم. راست اش تحمل اش را نداشتم. بعد موقعیت دیگری پیشنهاد کردند : پاریس خودم هنرپیشه می شدم و زنم مدل لباس. قرار بود دو دختر دو قلو داشته باشیم. اما وقتی گفتند یکی از آنها نه سالگی در تصادفی کشته میشود. گفتم حرف اش را هم نزنید. بعد قرار شد کلودیا زنم باشد. با دو پسر. قرار شد توی محله های پایین شهر ناپل زندگی کنیم. توی دخمه ای عینهو قبر. اما کسی تصادف نکند. کسی سرطان نگیرد. قبول کردم. حالا کلودیا- همین که کنارم ایستاده است - مدام می گوید خانه نور کافی ندارد، بچه ها کفش و لباس ندارند، یخچال خالی است. اما من اهمیتی نمیدهم. می دانم اوضاع می توانست بدتر از این هم باشد. با سرطان و تصادف. کلودیا اما این چیزها را نمی داند. بچه ها هم نمیدانند...
 
--------------
"من نوشت" از روی کتاب خدا: عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم .و الله یعلم و انتم لا تعلمون (بقره 216) {چه بسا چیزی را شما دوست ندارید و درحقیقت خیرشما در آن بوده وچه بسا چیزی را دوست دارید و در واقع برای شما شر است، خداوند(به مصلحت شما) داناست و شما نمیدانید!}





نوشته شده در تاریخ شنبه 90 آبان 14 توسط حق جو